1 ـ می خواست به طور غیر مستقیم به شیخ عبدالله باکو بفهماند که غرور و تکبر و را کنار بگذارد زیرا جهنم جای متکبران و مغروران است.
2 ـ حکایت دوم ( پاکبازی)
3 ـ حکایت « بهترین خلق»
4 ـ « به قول مردمان خطی به وی فرو نتوان کشید».
5 ـ حکایت « انسان راستین»
6 ـ آنها به شیوه ی غیر مستقیم و با استفاده از عبارتهای کوتاه و نکته دار مریدان خود را پند دهند و تربیت کنند.
7 ـ یعنی خود را از همه گناه کار تر بدانم بهتر است.
8 ـ « به بازار فرو می راند» ، « به محله ای فرو می شد » ، « با خلق در آمیزد» ، « خطی به وی فرو نتوان کشید»
9 ـ « راست باز و پاک باز و امیر باش »
10 ـ داستان زنی که از پشت بام بر سر پیامبر خاکستر می ریخت
پاسخ خود آزمایی درس « سیرت مولانا»
1 ـ غالبا در سلوک با خلق ساده ، فروتن و شکیبا بود
2 ـ از هیچ پیشامد جالب زیاده اظهار شادمانی نمی کرد و از هیچ حادثه ی سویی هم به شکوه در نمی آمد
3 ـ یعنی تلاش برای رسیدن به هدف مهمتر از خود هدف است، باید تلاش کرد ولو اینکه به هدف نرسید ، هرچند این تلاش اندک باشد. به قول سعدی: « به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم»
4 ـ به جد یا مزاح به ایشان می گفت: من دنیا را از شما دریغ نمی کنم ، بلکه شما را از دنیا دریغ می دارم
5 ـ به حمله ی مغولان
6 ـ یعنی جنگیدن با یکدیگر برای زنده ماندن
7 ـ بینشمندی، زیرا بینشمندی معرفت قلب است و دانشمندی شناخت عقلانی است، و برای مولانا که یک عارف است شناخت و معرفت قلبی مهمتر است
9 ـ آنجا که دو نفر نادان با هم نزاع می کردند و به هم ناسزا می گفتند، یکی به دیگری پرخاش می کرد که اگر یکی به من گویی هزار بشنوی. مولانا روی به آن دیگری کرد و گفت: « هر چه خواهی به من گویی که اگر هزار گویی یکی هم نشنوی
10 ـ نه باید شکرآن کنی که باز تو راکبی او مرکوب؟
11 ـ دل کندن از تعلقات دنیوی
12 ـ ارزش ادبی این کتاب آن است که زندگی مولانا را با نثری تحقیقی ـ هنری و به شیوه ی داستانی شرح داده است